آوا جونم، کاشکی هیچ وقت این مطلب رو برات نمینوشتم...ولی خوب مریضی دیگه، کاریش نمیشه کرد...
دیروز ۵ ماه شده بودی(۱۰ jan). ما با هم رفتیم اولین جلسهٔ کلاس mother gosse. سر کلاس خیلی شلوغ میکردی و حرف میزدی و حسابی بهت خوش گذشت...تا اینکه خسته شدی و خوابت گرفت.
از کلاس تا خونه خوابیدی و وقتی هم که از car seat بیرون آوردم و خوابوندمت باز هم خوابیدی. بعدش بلند شدی و شیر خوردی، ولی خیلی بی حوصله بودی و اصلا دلت نمیخواست که بازی کنی. فکر کردم که خوابت میاد، دوباره گذشتم خوابیدی و چون من هم خسته بودم، من هم خوابیدم...
خلاصه، بابا گویا اومد و ما شام خردیم و تو هنوز خواب بودی، بعدش من خواستم برم کلاس ورزش و آماده شدم برم از خونه بیرون که تو از خواب بلند شدی. وقتی که بغلت کردم که بدم دست بابا گویا دیدم که چقدر بدنت و سرت داغه...بابا گویا رو صدا زدم و دمای بدنت رو گرفت که ۳۹.۵ بود...وایییییی چقدر ناراحت شدم. نمیدونستم که چی کار کنم. بلافاصله بهت Tylenol دادیم و بردیمت ER
اونجا هم بهت بلافاصله Advil دادن و دکتر معاینه کرد و گفت که گلوت infection داره و بهت antibiotic داد...
خدا میدونه تو بیمارستان تا وقتی تب تو بیاد پایین چقدر غصه خوردم و گریه کردم...خدایا آوا جونم دیگه هیچ وقت مریض نشه...
خلاصه واسه دارو دادن به تو کلی سعی و تلاش کردیم...چون دارو تلخ بود و تو نمیخوردی...اینو الان دارم واسهٔ تو میگم شاید تجربه خوبی برات باشه...
بهترین راه برای دادن دارو به تو این بود که شیرِ خودم رو pump کنم به اندازهٔ 20ml و داروی تورو که 2mlبود رو با اون قاطی کنم و تو bottle بریزم بهت بدم، و وقتی هم که خوردی بلافاصله دوباره از سینه بهت شیر بدم...
عزیز دلم ، امیدوارم که همیشه سالم و سلامت بمونی و هیچ وقت تورو مریض و تبدار نبینم.
میبوسمت