Lilypie First Birthday tickers

Lilypie First Birthday tickers

۱۳۹۱ آذر ۶, دوشنبه

دختر ١٥ ماهه من

الهي من قربون اين دختر نازم برم من كه اينقدر مهربون و با هوشه و كمك ماميش ميكنه
عزيزم امروز صبح يك كمي ديرمون شده بود و با عجله ميخواستيم اماده بشيم و بريم بيرون از خونه. من شروع كردم به جمع و جور كردن وسايل daycare تو و وسايل خودم. بتو كفتم اوا جون بدو برو كيف daycare رو بردار بيار، وتو تندي رفتي اونو اوردي بهم دادي عزيزم. بعدش دونه دونه وسايلت رو دادم و توي كيفت كزاشتي عزيزم.
بعدش كليد ماشين رو برداشتم و كيف هردومون و رفتم سراغ كفش ها. بعدش كفشت رو بات كردم و اومدم تو راهرو كه بقلت كنم بريم كه ديدم كليد ماشين نيست ... شروع كردم به كشدن توي كيفم و بيداش نكردم جون فكر ميكردم تو كيفم كزاشتم. همونطور كه داشتم دنبال كليد ميكشتم كفتم: كليد اوا، كليد ماشين نيست.. كه يكدفعه ديدم تو دوييدي توي اتاق و تندي با كليد بركشتي و اونو دادي به من...
الهييييييييي قوربونت برم. نميدوني كه جقدرررررر اين كارت خوشحالم كرد عزيزم.
ايشالا كه هميشه سالم وشاد باشي دختر عزيزم.
خلاصه اينكه همه جيز رو خيلييييي خوب ميفهمي و متوجه ميشي...

الآن توب رو به اينكليسي ياد كرفتي... هر وقت بهت ميكم" اوا بكو توب... تو ميكي: ball "
اخه اين خنده دار نيست خوشكله؟؟؟

و اما كلمات جديد:

بك صداي تو دماغي با اهتك افتاد: افتاد
با
Apple
Ball
عمه
ددو: دايي
شعر old McDonald
Abcd...