آوا جون، دو روز پیش که وسط اتاق بودی و به دنبال بابا گویا گریه میکردی، بالاخره موفق شودی با چهار دست و پا دنبالش بری...هوراااااا. آفرین دختر زرنگم که یاد گرفتی چهار دست و پا بری. بوووووس
ولی بگم که خیلی محتاط هستی و اصلا خدا رو شکر کارهای خطر ناک نمیکنی...امتحانت کردم که ببینم با پلهها چی کار میکنی که دیدم اصلا حاضر نیستی به پلهها نزدیک بشی. آفرین.
آوا جون، حتی از روی تخت ما هم خودت رو پرت نمیکنی پایین...خیلی عاقل و با هوش و محتاط هستی.آفریییییین
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر